سفارش تبلیغ
صبا ویژن

متفرقات

دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است

جان را هوای از قفس تن پریدن است

از بیم مرگ نیست که سرداده ام فغان

بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است

دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم

باری علاج شکر گریبان دریدن است

شامم سیه تر است ز گیسوی سرکشت

خورشید من برآی که وقت دمیدن است

سوی تو این خلاصه گلزار زندگی

مرغ نگه در آرزوی پرکشیدن است

بگرفت آب و رنگ زفیض حضور تو

هرگل دراین چمن که سزاوار دیدن است

با اهل درد شرح غم خود نمی کنم

تقدیر قصه دل من ناشنیدن است

آن را که لب به دام هوس گشت آشنا

روزی (امین) سزا لب حسرت گزیدن است

.............................

سر خوش ز سبوی غــم پنهانی خویشم

چـون زلـف تـو سـرگرم پریشانی خویشم

در بزم وصــال تو نـگویـم ز کــم و بیـــــش

چـون آیـنـه خـو کـرده بـه حیرانی خویشم

لــب بـــاز نـکردم بـه خروشـی و فـغـانـی

من مـحـرم راز دل طـــوفـانـی خویشم

یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی

یک عـمـر پـشیـمـان ز پـشیـمانی خویشم

از شـوق شـکر خنده لبـش جـان نسپردم

شـرمنده ی جان و ز گران جانی خویشم

بشکسته تر از خویش ندیدم به همه عمر

افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم

هر چنـد امـیـن ، دل بـسـتـه ی دنـیـا نـیم اما

دلبسته ی یاران خراسانی خویشم

....................................................................

طعنه و خنده به اشعار و شعارم بزنید

تیر غم بر دل دیوانه و زارم بزنید

در حفاظت ز امیرم علی خامنه ای

می شوم میثم تمار‏‎ به دارم بزنید

.................................................

رهبر من نور چشمان من است

عشق او آیین و ایمان من است

ذوالفقار حیدری در دست او

طاعتش میثاق و پیمان من است

سیدی از نسل پاک فاطمه(س)

هم ز نسل شیر یزدان من است

در ولایت وارث آل نبی (ص)

جانشینی از امامان من است

همچو مه تابد به قلب شیعیا ن

نائب خورشید پنهان من است

در هدایت سوی حق آرد مرا

این هدایت سمت قرآن من است

دوستانش دوست می دارم همی

دشمن او دشمن جان من است

آنکه مهر او ندارد در وجو د

بی گمان همکیش نادان من است

در سخن چون ابر می بارد به دل

در کویر خشک باران من است 

در حضورش موج دریا دیده ام

در کلامش راحت جان من است

در نگاهش غرق دریا می شو م

واژه هایش در و مرجان من است

قلب تارم را صفایی می دهد

جامع فکر پریشان من است

من مرید آن دل وارسته ام

او مراد و پیر عرفان من است

بوی یوسف می دهد پیراهنش

گرچه خودیعقوب کنعان من است

من چو سنگم او چو کوه بیستون

من چو مورم او سلیمان من است

من چو بلبل او چو باغ پر زگل

من چوبرگ او سرو بستان من است

نام او ورد زبانم روز و شب

عشق او درد است ودرمان من است

آرزوی دیدنش دارم به دل

در فراقش شهر زندان من است

ای خوش آن روزی که بینم رهبرم

ساعتی در خانه مهمان من است

هرگز ای یاران دعایش می کنید

شب نمازش ذکر یاران من است

روی خوبش با دو چشمت دیده ای

چهره اش چون ماه تابان من است

غرق دریای تهاجم را چه غم

ناجی کشتی ز طوفان من است

گر چه دشمن نقشه ها دارد بسی

حامی او حی سبحان من است

در امانت او ‹‹ امین ›› انقلا ب

در شجاعت شیر میدان من است

راه او باشد ره پیر خمین (ره)

رهرو راه شهیدان من است

افتخار ما بود ‹‹ سید علی ››

سرور من جان جانان من است

چون فقیه وعالم است ودین شناس

مرجع تقلید دوران من است

روز ششم ماه تیر از سال شصت

رهبرم جانباز ایران من است

ای خداوندا نگهدارش تو با ش

چون دعای او نگهبان من است

شعر امروزم که وصف رهبر است

بهترین اشعار دیوان من است

پیروانش نی به پاکستان و هند

درفلسطین است و لبنان من است

گوئیا مهدی(عج) چنین گوید که او

بهترین اصحاب و یاران من است


ارسال شده در توسط